Assassin's Creed Persian Wiki
Advertisement

" ما خواهیم دید که چقدر ثمره زحمات تو شیرین خواهد بود ... تو شهر ها را آن طور که فکر می کنی آزاد نمی کنی ، بلکه لعنت می کنی . و در آخر ، تو تنها خود را خواهی داشت که سرزنش کنی ... تو ، کسی که حرف از نیت خوب می زند ... "


ویلیام از مونتفراد ( William Of Montferrat ) ، پنجمین نفری بود که به دستور المعلم توسط الطائر به قتل رسید. الطائر وی را در محله ثروتمند عکا پیدا کرد.


مبارزه صلیبی در عکا


با آنکه وی انسان بزرگی نبود ، اما با این حال وی معتقد بود که شاید عقیده اش این مسئله را جبران می کند. همچنین وی ساعات غیر قابل شمارشی را صرف تمرین سربازانش برای " جنگ در حال آمدن " کرده است. جالب اینجاست که فقط تعداد کمی از سربازانش به حمله شاه ریچارد شیر دل به دشت های آرصوف پیوسته اند ، که مردم را به شگفتی وا می دارد که جنگی که او از آن سخن می گفت کدام است . ویلیام همیشه بهترین را از مردانش خواستار بود . همچنین او در پیدا کردن مشکلات سریع بود . همچنین هرگز علاقه ای به تحسین کردن افرادش نداشت. او معمولاً در حال داد زدن است و خیلی کم شاد دیده می شود. قبل از فرا رسیدن زمان قتلش ، او انتظار یک ملاقات مستقیم با شاه ریجارد را داشت . اگرچه شاه ریچارد وی را به نیابت خود در عکا قرار داده بود ، ولی او با ترس و دلهره منتظر ملاقات با ریچارد بود.


قتل


ویلیام درون بخش شخصی اش که درون دژی در عکا واقع شده است ، کمی بعد از دیداری که با شاه ریچارد داشت که به الطائر فهماند که برای قتل وی نیاز است که نزدیک تر باشد، توسط الطائر به قتل رسید. هم زمان با خشمگین و گیچ شدن وی به دلیل ملاقات بی احترامانه وی ، الطائر تصمیم گرفت که مخفیانه وارد دژ وی شود و سریع به زندگی اش خاتمه دهد. پس از مشاهده بحث داغ بین ریچارد و ویلیام توسط الطائر، وی وارد قلعه برای جستجوی هدفش می شود. او سرانجام در گوشه قلعه ، با قلعه کوچک دیگری روبرو می شود. الطائر از بالا ، شاهد ناسزاگویی ویلیام به افرادش ، برای اینکه آنان را مشتاق به بهتر کارکردن و تقویت حس وظیفه شناسی شان ، بود. وی مخفیانه تیرانداز ها را می کشد و سپس در موقعیت مناسب قرار می گیرد. رنگ لباس وی که هم رنگ با محیط اطراف بود ، به وی اجازه داد تا صبر کند تا ویلیام به موقعیت مرگش نزدیک شود. همچنان که ویلیام به سخنانش ادامه می دهد ، الطائر به آرامی به سمت سکویی که ویلیام روی آن است نزدیک می شود. اما قبل از اینکه کسی بتواند خطر قریب الوقوع را به ویلیام اطلاع دهد ، وی سریعاً به سمت ویلیام می پرد ، و چاقوی مخفی خود را درون گردنش فرو می کند. حتی از ویلیام از حضور وی اطلاع می یافت ، خیلی دیر بود. زیرا چاقوی مخفی قاتل گلویش را سوراخ کرده بود. قتل ویلیام به عنوان پنجمین قتل الطائر و دومین در عکا ثبت شده است.


آخرین سخنان ویلیام

الطیر : استراحت کن . نقشه های تو شکست خوردند.

ویلیام : تو از کار های من چه می دانی ؟

الطیر : من می دانم که تو می خواستی ریچارد را بکشی و عکا را برای پسرت کنراد تصاحب کنی .

ولیام : برای کنراد ؟ پسر من احمق است. شایسته نیست که فرمانروایی کند ، و یک پادشاهی را از بین ببرد ! و ریچارد ؟ اون بیشتر نمی داند ... او توسط سرنوشت کور شده است در خیالات . عکا به هیچ یک از آن دو تعلق ندارد.

الطیر : پس چه کسی ؟


ویلیام : شهر به مردمش تعلق دارد !

الطیر : چگونه ادعا می کنی که درباره آن ها حرف می زنی ؟ تو غذای آن ها را می دزدیدی ، آن ها را به زور و بی رحمی به اطاعت از خودت در می آوردی ، و آن ها را به خدمت خود درمی آوردی !

ویلیام : هر کاری که من کردم ، هر کاری کردم برای آماده کردن آن ها برای " دنیای جدید " بود . غذای آن ها را دزدیدم ؟ نه ، من آن ها را تصاحب می کردم ، پس وقتی که زمان اندک شد ، جیره غذایی شان کامل باشد. به دور و برت نگاه کن : محله من ، بدون هیچ خلاف ـی - آن انجمن را از دست تو و امثال تو نجات دادم ! - و همچنین برای سرباز گیری : آن ها برای جنگیدن تمرین نمی کردند ، بلکه داشتند شایستگی نظم و ترتیب را می آموختند . این چیز ها بسیار بد هستند.

الطیر : مهم نیست چقدر به هدفت پایبند بودی ، این اعمال بیرحمانه و غیر قابل ادامه دادن است !

ویلیام (خندان) : ما خواهیم دید که چقدر ثمره زحمات تو شیرین خواهد بود ... تو شهر ها را آن طور که فکر می کنی آزاد نمی کنی ، بلکه لعنت می کنی . و در آخر ، تو تنها خود را خواهی داشت که سرزنش کنی ... تو ، کسی که حرف از نیت خوب می زند ...


اطلاعات تاریخی


ویلیام در اصل پنجمین نفری بود که مونتفراد نامیده می شد ، اما اغلب برای اینکه با پسرش (William of Montferrat ) اشتباه گرفته نشود وی را " ویلیام پیر " ( William The Old ) خطاب می کردند. بعد از مرگ وی در 1191 ، اخبار منتشر شده در مورد وی با آن مردی که وی دیده بود تفاوت داشت. وی توسط مورخ ایتالیایی یعنی Acerbo Morena ، " متعادل ، چهره ای فشرده همراه با صورتی قرمز و موهایی تقریباً سفید " و " شیوا سخن ، با هوش ، شوخ طبع ، بخشنده ، اما نه ولخرج " توصیف شده بود. او در جریان جنگ Hattin در سال 1187 اسیر شد و به عنوان یک گروگان در حمله به Tyre استفاده شد ، زمانی که پسرش کنراد ( Conrad ) با مبادله وی مخالفت کرد که حتی صلاح الدین هم ویلیام را به مرگ تهدید کرد. او تقریباً 60 ساله بود و در Tyre زندگی می کرد که کشته شد.

Advertisement